هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از خواجوی کرمانی، بیانگر عشق عمیق و بی‌قراری شاعر به معشوق است. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های دلنشین، مانند مقایسه معشوق به سرو و توصیف تأثیر حضور او بر طبیعت، عشق خود را توصیف می‌کند. او تأکید می‌کند که عشقش پایدار است و حتی با مرگ نیز از بین نمی‌رود. همچنین، شاعر به تواضع معشوق در برابر عاشق اشاره می‌کند که از دید عقل غیرقابل‌باور است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عاشقانه عمیق و استعاره‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق بی‌قرار و جدایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۵

بنشین تا نفسی آتش ما بنشیند
ورنه دود دل ما بی‌تو کجا بنشیند

گر کسی گفت که چون قد تو سروی برخاست
این خیالیست که در خاطر ما بنشیند

چو تو برخیزی و از ناز خرامان گردی
سرو بر طرف گلستان ز حیا بنشیند

هیچکس با تو زمانی به مراد دل خویش
ننشیند مگر از خویش جدا بنشیند

دم‌به‌دم مردمک چشم من افشاند آب
بر سر کوی تو تا گرد بلا بنشیند

بر فروزد دلم از نکهت انفاس نسیم
گر چه شمع از نفس باد صبا بنشیند

تو مپندار که دور از تو اگر خاک شوم
آتش عشق من از باد هوا بنشیند

من به شکرانهٔ آن از سر سر برخیزم
کان سهی سرو روان از سر پا بنشیند

عقل باور نکند کان شه خوبان خواجو
از تکبر نفسی پیش گدا بنشیند
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.