هوش مصنوعی: این شعر از خواجوی کرمانی، شاعر فارسی‌زبان، بیانگر احساسات عاشقانه و عرفانی است. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی مانند گل، مرغزار، و باغ، و نیز عناصری مانند می، ساقی، و بت، به توصیف حالات درونی خود می‌پردازد. او از عشق، درد فراق، و امید به وصال سخن می‌گوید و در پایان، با ذکر دعا و زاری، از خداوند طلب یاری می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کاررفته نیاز به دانش ادبی نسبتاً بالایی دارند.

غزل شمارهٔ ۴۴۶

سحر چو بوی گل از طرف مرغزار برآید
نوای زیر و بم از جان مرغ زار برآید

بیار ای بت ساقی می مروق باقی
که کام جان من از جام خوشگوار برآید

چو در خیال من آید لب چو دانه نارت
ببوستان روانم درخت نار برآید

خط تو چون بخطا ملک نیمروز بگیرد
خروش ولوله از خیل زنگبار برآید

برآید از نفسم بوی مشک اگر بزبانم
حدیث آن گره زلف مشکبار برآید

چو هندوان رسن باز هردم این دل ریشم
بدان کمند گرهگیر تابدار برآید

بود که کام من خسته دل برآید اگر چه
بروزگار مرادی ز روزگار برآید

ببخت شور من بینوا ز گلبن ایام
اگر گلی بدمد صد هزار خار برآید

دعا و زاری خواجو و آه نیم شبانش
اگر نه کارگر آید چگونه کار برآید
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.