هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از عشق و اشتیاق خود میگوید و از درد فراق و ناپایداری دنیا سخن میراند. او از معشوقی میگوید که با نگاهش آتش به جانش میزند و با لبش تشنگی او را سیراب میکند. شاعر آرزو میکند که حتی در بندگیش نیز مورد لطف معشوق قرار گیرد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۶۲۷
چشم پرخواب گشودی و ببستی خوابم
و آتش چهره نمودی و ببردی آبم
آنچنان تشنه لعل لب سیراب توام
کاب سرچشمهٔ حیوان نکند سیرابم
دوش هندوی تو در روی تو روشن میگفت
که مرا بیش مسوزان که قوی در تابم
آرزو میکندم با تو شبی در مهتاب
که بود زلف سیاهت شب و رخ مهتابم
من مگر چشم تو در خواب ببینم هیهات
این خیالست من خسته مگر در خوابم
رفتم ار جان بدهم در طلبت عمر تو باد
ور بمانم شرف بندگیت دریابم
بوصالت که ره بادیه بر روی خسک
با وصالت نکند آرزوی سنجانم
راست چون چشم خوشت مست شوم در محراب
گر بود گوشهٔ ابروی کژت محرابم
همچو خاک ره اگر خوار کنی خواجو را
برنگردم ز درت تا چه رسد زین بابم
و آتش چهره نمودی و ببردی آبم
آنچنان تشنه لعل لب سیراب توام
کاب سرچشمهٔ حیوان نکند سیرابم
دوش هندوی تو در روی تو روشن میگفت
که مرا بیش مسوزان که قوی در تابم
آرزو میکندم با تو شبی در مهتاب
که بود زلف سیاهت شب و رخ مهتابم
من مگر چشم تو در خواب ببینم هیهات
این خیالست من خسته مگر در خوابم
رفتم ار جان بدهم در طلبت عمر تو باد
ور بمانم شرف بندگیت دریابم
بوصالت که ره بادیه بر روی خسک
با وصالت نکند آرزوی سنجانم
راست چون چشم خوشت مست شوم در محراب
گر بود گوشهٔ ابروی کژت محرابم
همچو خاک ره اگر خوار کنی خواجو را
برنگردم ز درت تا چه رسد زین بابم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.