هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، از عشق و شیدایی، دین و دنیا، و زیبایی معشوق سخن می‌گوید. شاعر از دل‌های آشفته، مستی عشق، و دیوانگی‌های ناشی از آن یاد می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم صوفیانه مانند خرقه و ساغر دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات مانند دیوانگی و مستی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۸۰

ما قدح کشتی و دل را همچو دریا کرده‌ایم
چون صدف دامن پر از للی لالا کرده‌ایم

خرقهٔ صوفی بخون چشم ساغر شسته ایم
دین و دنیا در سر جام مصفا کرده‌ایم

عیب نبود گر ترنج از دست نشناسیم از آن
کز سر دیوانگی عیب زلیخا کرده‌ایم

تا سواد خط مشکین تو بر مه دیده‌ایم
سر سودای ترا نقش سویدا کرده‌ایم

وصف گلزار جمالت در گلستان خوانده‌ایم
بلبل شوریده را سرمست و شیدا کرده‌ایم

راستی را تا ببالای تو مائل گشته‌ایم
خانهٔ دل را چو گردون زیر و بالا کرده‌ایم

هرشبی از مهر رخسار تو تا هنگام صبح
دیدهٔ اختر فشانرا در ثریا کرده‌ایم

با شکنج زلف مشک آسای عنبر سای تو
هیچ بوئی می‌بری کامشب چه سودا کرده‌ایم

اشک خواجو دامن دریا از آن گیرد که ما
از وطن با چشم گریان رو بدریا کرده‌ایم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.