هوش مصنوعی: شاعر در این شعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های طبیعی مانند بلبل، گلستان، سرو و بید، احساس بازگشت به وطن و دیدار با دوستان را بیان می‌کند. او از غربت و دوری سخن می‌گوید و سپس از شادی بازگشت و وصال می‌نویسد. شعر پر از شور و نشاط و امید است و با اشاره به پیمان و وفاداری، حس عشق و دوستی را تقویت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد، اما نوجوانان و بزرگسالان می‌توانند از زیبایی‌های ادبی و معنایی آن لذت ببرند.

غزل شمارهٔ ۶۹۷

باز چون بلبل بصد دستان ببستان آمدیم
باز چون مرغان شبگیری خوش الحان آمدیم

گر بدامن دوستان گل می‌برند از بوستان
ما بکام دوستان با گل ببستان آمدیم

آستین افشان برون رفتیم چون سرو از چمن
دوستان دستی که دیگر پای کوبان آمدیم

همچو گل یک سال اگر کردیم غربت اختیار
مژده بلبل را که دیگر با گلستان آمدیم

از میان بوستان چو بید اگر لرزان شدیم
بر کنار چشمه چون سرو خرامان آمدیم

چشم روشن گشته‌ایم اکنون که بعد از مدتی
از چه کنعان بسوی ماه کنعان آمدیم

جان ما گر ما برفتیم از سر پیمان نرفت
ساقیا پیمانه ده چون ما به پیمان آمدیم

گر پریشان رفته‌ایم اکنون تو خاطر جمع دار
کاین زمان بر بوی آن زلف پریشان آمدیم

صبر در کرمان بسی کردیم خواجو وز وطن
رخت بر بستیم و دیگر سوی کرمان آمدیم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.