هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره غم، تنهایی، و بی‌خویشتنی است. شاعر از نداشتن دلداده و غمخوار شکایت دارد و به زندگی در خرابات و مستی پناه برده است. او از بی‌قراری و بی‌خوابی می‌گوید و اشاره می‌کند که تنها همدمش آه سحر است. در نهایت، شاعر از یار خود می‌خواهد بازگردد، زیرا بدون او حتی گلزار نیز معنایی ندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و خرابات ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۷۰۲

داریم دلی پر غم و غمخوار نداریم
وز مستی و بی خویشتنی عار نداریم

ما را نه ز دین آر بشارت نه ز دینار
کاندیشه ز دین و غم دینار نداریم

تا منزل ما کوی خرابات مغان شد
خلوت به جز از خانه خمار نداریم

بیدار بسر بردن و تا روز نخفتن
سودی نکند چون دل بیدار نداریم

بازاری از آنیم که با ناله و زاری
داریم سری و سر بازار نداریم

از ما سخن یار چه پرسید که یکدم
بی یار نئیم و خبر از یار نداریم

ما را به جز از آه سحر همنفسی نیست
زیرا که جز او محرم اسرار نداریم

در دل به جز آزار نداریم ولیکن
مرهم به جز از یار دلازار نداریم

باز آی که بی روی تو ای یار سمن بوی
برگ سمن و خاطر گلزار نداریم

آزردن و بیزار شدن شرط خرد نیست
بیزار مشو چون ز تو آزار نداریم

با هیچکس انکار نداریم چو خواجو
ز آنروی که با هیچکسی کار نداریم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.