هوش مصنوعی:
این متن عاشقانه از زبان شاعری است که به زیباییهای معشوق خود مانند زلف، رخسار و بوی خوش او اشاره میکند و از عشق بیپایان خود سخن میگوید. همچنین، شاعر از دوری و ناتوانی در رسیدن به معشوق شکایت دارد و به مقایسههایی مانند ماه نو و سرو قد پرداخته است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، درک عمیقتر از تشبیهات و استعارههای شعر کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۷۳۹
ای زلف تو زنجیر دل حلقه ربایان
در بند کمند تو دل حلقه گشایان
وی برده بدندان سر انگشت تحیر
ز آئینه رخسار تو آئینه زدایان
همچون مه نو گشتهام از مهر تو در شهر
انگشت نما گشتهٔ انگشت نمایان
عمرم بنهایت رسد و دور بخر
لیکن نرسد قصه عشق تو بپایان
این نکهت مشکین نفس باد بهشتست
یا بوی تو یا لخلخهٔ غالیه سایان
با سرو قدان مجلس خلوت نتوان ساخت
تا کم نشود مشغلهٔ بی سر و پایان
محمول سبکروح که در خواب گرانست
او را چه غم از ولولهٔ هرزه درایان
باید که برآید چو برآید نفس صبح
از پردهسرا زمزمهٔ پردهسرایان
منزلگه خواجو و سر کوی تو هیهات
در بزم سلاطین که دهد راه گدایان
در بند کمند تو دل حلقه گشایان
وی برده بدندان سر انگشت تحیر
ز آئینه رخسار تو آئینه زدایان
همچون مه نو گشتهام از مهر تو در شهر
انگشت نما گشتهٔ انگشت نمایان
عمرم بنهایت رسد و دور بخر
لیکن نرسد قصه عشق تو بپایان
این نکهت مشکین نفس باد بهشتست
یا بوی تو یا لخلخهٔ غالیه سایان
با سرو قدان مجلس خلوت نتوان ساخت
تا کم نشود مشغلهٔ بی سر و پایان
محمول سبکروح که در خواب گرانست
او را چه غم از ولولهٔ هرزه درایان
باید که برآید چو برآید نفس صبح
از پردهسرا زمزمهٔ پردهسرایان
منزلگه خواجو و سر کوی تو هیهات
در بزم سلاطین که دهد راه گدایان
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.