هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از خواجوی کرمانی، به موضوعات عشق، معنویت، و رهایی از تعلقات دنیوی می‌پردازد. شاعر از دیدار با معشوقه‌ای الهی سخن می‌گوید و مخاطب را به ترک غم و شادی‌های دنیوی و رسیدن به آرامش درونی دعوت می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند ایمان، کفر، و بهشت و جهنم را به شیوه‌ای عرفانی تفسیر می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۷۷۲

هرکه شد با ساکنان عالم علوی قرین
گو بیا در عالم جان جان عالم را ببین

ایکه در کوی محبت دامن افشان می‌روی
آستین برآسمان افشان و دامن بر زمین

چنگ در زنجیر گیسوی نگاری زن که هست
چین زلفش فارغ از تاب و خم ابرو ز چین

رخت هستی از سرمستی بنه برآستان
دست مستی از سرهستی مکش در آستین

بگذر از اندوه و شادی وز دو عالم غم مدار
یا چو شادی دلنشان شو یا چو انده دلنشین

می‌کشد ابروی ترکان برشه خاور کمان
می‌کند زلف بتان بر قلب جانبازان کمین

کافرم گر دین پرستی در حقیقت کفر نیست
کانکه مومن باشد ایمانش کجا باشد بدین

گر کشند از راه کینش ور کشند از راه مهر
مهربان از مهر فارغ باشد و ایمن ز کین

حور و جنت بهر دینداران بود خواجو ولیک
جنت ما کوی خمارست و شاهد حور عین
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.