هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعات قدرت، عدالت، قناعت، و تأثیر نفس انسان در زندگی می‌پردازد. شاعر از جایگاه شاهان و مسئولیت‌های آنان سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که قدرت واقعی در خدمت به دیگران و قناعت نهفته است. همچنین، به اهمیت ریاضت نفس و دوری از هوای نفس اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات سیاسی و اجتماعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۸۲۴

باز هر چند که در دست شهان دارد جای
نیست در سایه‌اش آن یمن که در پر همای

هر که زین گنبد گردنده کناری نگرفت
چون مه نو بهمه شهر شد انگشت نمای

ایکه امروز ممالک بتو آراسته است
ملک را چون تو بیادست بسی ملک آرای

هر کفی خاک که بر عرصهٔ دشتی بینی
رخ ماهی بود و فرق شهی عالی رای

بشد و ملکت باقی به خدا باز گذاشت
آنکه می‌گفت منم بر ملکان بار خدای

گر تو خواهی که شهان تاج سرت گردانند
کار درویش چو خلخال میفکن در پای

تا مقیمان فلک شادی روی تو خورند
از می مهر جهان همچو قمر سیر برآی

پنجهٔ نفس ببازوی ریاضت بشکن
گوی مقصود بچوگان قناعت بربای

چنگ از آنروی نوازندش و در بر گیرند
که بهر باد هوائی نخروشد چون نای

بوی عود از دم جان پرور خواجو بشنو
زانکه باشد نفس سوختگان روح افزای
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.