هوش مصنوعی: این شعر از سعدی بیانگر درد هجران و عشق ناکام است. شاعر از رنج‌های عشق، غربت و نامرادی می‌گوید و اشاره می‌کند که در عشق، تنها عشق خود راهنمای سالکان است. همچنین، او از بی‌قراری و اشتیاق خود سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که در راه عشق، حتی نام و آبرو نیز اهمیتی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد هجران و نامرادی نیاز به تجربه و درک بیشتری از زندگی دارند.

غزل شمارهٔ ۸۳۸

ز رارض دار سعدی یا بارق الغوادی
طف حول ربع سلمی یا ذارع البوادی

غافل مشو ز سوزم چون آه سینه دیدی
و اندیشه کن ز آتش چون دود گشت بادی

نار الهموم هاجت من قلبی اشتعالا
ماه الغرام تجری من مد معی کواد

کس را مباد ازینسان حاصل ز درد هجران
بیخویشی و غریبی رندی و نامرادی

فی اضلعی حللتم کالسر فی الجنان
فی مقلتی نزلتم کالنور فی السواد

هر چند بی هدایت واصل نمی‌توان شد
در عشق سالکانرا جز عشق نیست هادی

یا مولعا بهجری لایمکن اصطباری
یا زایرا لغیری ماغبت عن فؤادی

خواجو چونیک نامی در راه عشق ننگست
تا در پی صلاحی میدان که در فسادی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.