هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از خواجوی کرمانی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، عشق و اشتیاق خود را توصیف می‌کند و از درد فراق و یادبود لحظات خوش گذشته می‌نالد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، این نوع شعر بیشتر مورد توجه علاقه‌مندان به ادبیات کلاسیک و بزرگسالان قرار می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۸۴۳

یاد باد آنکه دلم را مدد جان بودی
درد دلسوز مرا مایهٔ درمان بودی

برخ خوش نظر و عارض بستان افروز
رشک برگ سمن و لالهٔ نعمان بودی

بخط سبز و سر زلف سیاه و لب لعل
خضر و ظلمت و سرچشمهٔ حیوان بودی

پای سرو از قد رعنای تو در گل می‌رفت
خاصه آنوقت که برطرف گلستان بودی

همچو پروانه دلم سوختهٔ عشق تو بود
زانکه در تیره شبم شمع شبستان بودی

در هوای تو چو بلبل زدمی نعرهٔ شوق
که بگلزار لطافت گل خندان بودی

جان به آواز دلاویز تو دادم بر باد
که بوقت سحرم مرغ خوش الحان بودی

با تو پرداخته بودم دل حیران لیکن
خانه پرداز من بیدل حیران بودی

همچو خواجو سر و سامان من از دست برفت
زانکه در قصد من بی سر و سامان بودی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.