هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دوری از معشوق سخن می‌گوید. او از درد فراق، اشتیاق دیدار و تأثیرات عشق بر روح و جسم خود می‌نویسد. تصاویری مانند باد شمالی که از خاک کوی معشوق می‌وزد، هلالی که در مقابل خورشید قرار می‌گیرد و تشبیه دل به میم و قد به دال، همه نشان‌دهنده‌ی عشق عمیق و درد فراق هستند. در پایان، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که تنها کسانی که خود عشق را تجربه کرده‌اند، می‌توانند حال ضعیفان (عاشقان) را درک کنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۸۷۲

چون نیست ما را با او وصالی
کاجی بکویش بودی مجالی

زین به چه باید ما را که آید
از خاک کویش باد شمالی

همچون هلالی گشتم چو دیدم
بر طرف خورشید مشکین هلالی

جانم ز جانان سر بر نتابد
کز جان نباشد تن را ملالی

از شوق لعلش دل شد چو میمی
وز عشق زلفش قد شد چو دالی

در چنگ زلفش دل پای بندی
بر خاک کویش جان پایمالی

دانی که چونم دور از جمالش
از مویه موئی وز ناله نالی

هر شب خیالش آید به پیشم
شخص ضعیفم بیند خیالی

آنکس چه داند حال ضعیفان
کو را نبودست یکروز حالی

می‌رفت خواجو با خویش می‌گفت
کان شد که با او بودت وصالی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.