هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، با استفاده از تصاویر زیبایی مانند آفتاب، ماه، سرو، و باغ بهشت، به ستایش معشوق و ابراز عشق و وفاداری شاعر می‌پردازد. شاعر معشوق را به‌عنوان منبع نور و زندگی خود توصیف می‌کند و از جفای رقیبان و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند، اما در نهایت اعلام می‌کند که عشق واقعی از این مشکلات نمی‌هراسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

غزل شمارهٔ ۸۷۸

گر آفتاب نباشد تو ماه چهره تمامی
که آفتاب بلندی چو بر کنارهٔ بامی

کنون تو سرو خرامان بگاه جلوهٔ طاوس
هزار بار سبق برده‌ئی بکبک خرامی

گرم قبول کنی همچو بندگان بارادت
بدیده گر بنشینی بایستم بغلامی

اگر چه غیرتم آید که با وجود حریفان
مثال آب حیاتی که در میان ظلامی

اگر چراغ نباشد مرا تو چشم و چراغی
ور آفتاب نباشد مرا تو ماه تمامی

ز شام تا بسحر شمع‌وار پیش وجودت
بسوختیم ولیکن دلت نسوخت ز خامی

مگر تو باغ بهشتی نگویمت که چو حوری
مرا تو جان و جهانی ندانمت که کدامی

براه بادیه ما را بمان بخار مغیلان
شب رحیل که گفتیم ترک جان گرامی

محب دوست نیندیشد از جفای رقیبان
ترا که شوق حرم نیست غم بود ز حرامی

چه باشد ار به عنایت نظر کنی سوی خواجو
چرا که لطف تو عامست و آن ستم زده عامی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.