هوش مصنوعی: این شعر از عراقی بیانگر درد دوری از معشوق و رنج‌های عاشقانه است. شاعر از جدایی از یار و بی‌توجهی او شکایت دارد و حال دل‌زده خود را شرح می‌دهد. او از بی‌وفایی دنیا و ناامیدی از وصال می‌گوید و در نهایت، پرسشی از عراقی درباره حال کسی که از دوستان جدا افتاده است، مطرح می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و رنج‌های روحی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲

ای مرا یک بارگی از خویشتن کرده جدا
گر بدآن شادی که دور از تو بمیرم مرحبا

دل ز غم رنجور و تو فارغ ازو وز حال ما
بازپرس آخر که: چون شد حال آن بیمار ما؟

شب خیالت گفت با جانم که چون شد حال دل؟
نعره زد جانم که ای مسکین، بقا بادا تو را

دوستان را زار کشتی ز آرزوی روی خود
در طریق دوستی آخر کجا باشد روا؟

بود دل را با تو آخر آشنایی پیش ازین
این کند هرگز؟ که کرد این آشنا با آشنا؟

هم چنان در خاک و خون غلتانش باید جان سپرد
خسته‌ای کامید دارد از نکورویان وفا

روز و شب خونابه‌اش باید فشاندن بر درت
دیده‌ای کز خاک درگاه تو جوید توتیا

دل برفت از دست وز تیمار تو خون شد جگر
نیم جانی ماند و آن هم ناتوانی، گو بر آ

از عراقی دوش پرسیدم که: چون است حال تو؟
گفت: چون باشد کسی کز دوستان باشد جدا؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.