هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و دوری از یار محبوبش می‌گوید. او از بی‌توجهی یارش شکایت دارد و احساس می‌کند که یارش با وجود نزدیکی در دلش، از او دوری می‌گزیند. شاعر از روزگار گله می‌کند که او را برای فراق آفریده است و آرزو می‌کند که ای کاش به دنیا نمی‌آمد تا این همه رنج را تجربه نکند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی، همراه با درد فراق و ناامیدی، برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. این متن ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد و احساسات سنگینی را منتقل می‌کند که更适合 مخاطبان با بلوغ عاطفی بالاتر.

غزل شمارهٔ ۳

این حادثه بین که زاد ما را
وین واقعه کاوفتاد ما را

آن یار، که در میان جان است
بر گوشهٔ دل نهاد ما را

در خانهٔ ما نمی‌نهد پای
از دست مگر بداد ما را؟

روزی به سلام یا پیامی
آن یار نکرد یاد ما را

دانست که در غمیم بی او
از لطف نکرد شاد ما را

بر ما در لطف خود فرو بست
وز هجر دری گشاد ما را

خود مادر روزگار گویی
کز بهر فراق زاد ما را

ای کاش نزادی، ای عراقی
کز توست همه فساد ما را
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.