هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق ناامیدانه و درد دل خود سخن می‌گوید. او هر شب به امید دیدار معشوق بر درگاهش می‌افتد، اما همیشه با ناکامی روبه‌رو می‌شود. با وجود این، همچنان امیدوار است که روزی گذر معشوق بر او بیفتد. شاعر از بیداد و ناعدالتی معشوق شکایت می‌کند، اما باز هم عشق خود را حفظ می‌کند و حتی حاضر است به خاک تبدیل شود تا شاید معشوق از کنارش بگذرد. در پایان، شاعر به خود توصیه می‌کند که کمتر ناله کند، زیرا شرح دردش بسیار طولانی است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و ناامیدی است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰

هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
باشد که چو روز آید بر وی گذرت افتد

زیبد که ز درگاهت نومید نگردد باز
آن کس که به امیدی بر خاک درت افتد

آیم به درت افتم، تا جور کنی کمتر
از بخت بدم گویی خود بیشترت افتد

من خاک شوم، جانا، در رهگذرت افتم
آخر به غلط روزی بر من گذرت افتد

گفتم که بده دادم، بیداد فزون کردی
بد رفت، ندانستم، گفتم: مگرت افتد

در عمر اگر یک دم خواهی که دهی دادم
ناگاه چو وابینی رایی دگرت افتد

کم نال، عراقی، زانک این قصهٔ درد تو
گر شرح دهی عمری، هم مختصرت افتد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.