هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عراقی، درد فراق، اشتیاق وصال و عشق بی‌پایان به معشوق را بیان می‌کند. شاعر با بیان تضادهایی مانند درد و درمان، وصل و هجران، و رضوان و دوزخ، عمق عشق و وابستگی خود را به معشوق نشان می‌دهد و تأکید می‌کند که بدون معشوق، هیچ چیز ارزشی ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.

غزل شمارهٔ ۶۲

با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟
با وصل کشتگانت هجران چه کار دارد؟

با محنت فراقت راحت چه رخ نماید؟
با درد اشتیاقت درمان چه کار دارد؟

گر در دلم خیالت ناید، عجب نباشد
در دوزخ پر آتش رضوان چه کار دارد؟

سودای تو نگنجد اندر دلی که جان است
در خانهٔ طفیلی مهمان چه کار دارد؟

دل را خوش است با جان گر زآن توست، یارا
بی‌روی تو دل من با جان چه کار دارد؟

بر بوی وصلت، ای جان، دل بر در تو مانده است
ورنه فتاده در خاک چندان چه کار دارد؟

با عشق توست جان را صد سر سر نهفته
لیکن دل عراقی با جان چه کار دارد؟
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.