هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عراقی، بیانگر درد دل شاعر در عشق نافرجام و وابستگی شدید به معشوق است. او از ناتوانی در گذر از یار، صبر در برابر تمناهای دل، و غم عشق که همزمان مایهٔ عیش و طرب است سخن می‌گوید. شاعر با وجود آگاهی از رنج عشق، قادر به ترک آن نیست و این ابتلای عاشقانه را سرنوشت خود می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و مناسب مخاطبان با درک عاطفی بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۷۸

از در یار گذر نتوان کرد
رخ سوی یار دگر نتوان کرد

ناگذشته ز سر هر دو جهان
بر سر کوش گذر نتوان کرد

زان چنان رخ، که تمنای دل است
صبر ازین بیش مگر نتوان کرد

با چنین دیده، که پرخوناب است
به چنان روی نظر نتوان کرد

چون حدیث لب شیرینش رود
یاد حلوا و شکر نتوان کرد

سخن زلف مشوش بگذار
دل ازین شیفته‌تر نتوان کرد

قصهٔ درد دل خود چه کنم؟
راز خود جمله سمر نتوان کرد

غم او مایهٔ عیش و طرب است
از طرب بیش حذر نتوان کرد

گرچه دل خون شود از تیمارش
غمش از سینه به در نتوان کرد

ابتلایی است درین راه مرا
که از آن هیچ خبر نتوان کرد

گفتم: ای دل، بگذر زین منزل
محنت آباد مقر نتوان کرد

گفت: جایی که عراقی باشد
زود از آنجای سفر نتوان کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.