هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه از عشق و علاقه شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او از درد فراق و نیاز به دیدار معشوق می‌نالد و آرزو می‌کند که مشکلاتش با فدا کردن جانش حل شود. شاعر به لطف و محبت معشوق امیدوار است و از او می‌خواهد که با مهربانی پاسخ دهد تا آرزوی دلیش برآورده شود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۲

زان پیش که دل ز جان برآید
جان از تن ناتوان برآید

بنمای جمال، تا دهم جان
کان سود بر این زیان برآید

ای کاش به جان برآمدی کار
این کار کجا به جان برآید؟

کارم نه چنان فتاد مشکل
کان بی‌تو به این و آن برآید

هم از در تو گشایدم کار
کامم همه زان دهان برآید

بر درگهت آمدم به کاری
کان بر تو به رایگان برآید

نایافته جانم از تو بویی
مگذار که ناگهان برآید

بنواز به لطف جانم، آن دم
کز کالبدم روان برآید

کام دل خستهٔ عراقی
از لطف تو بی‌گمان برآید
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.