هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و فراق می‌گوید و بیان می‌کند که دلش از غم و اندوه پر شده است. او از غمزه‌های خونریز معشوق و تأثیر آن بر دلش سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که عشق، او را از عقل دور کرده است. شاعر با وجود تمام دردها، عشقش روزبه‌روز بیشتر می‌شود و حتی از غم و تیمار معشوق شادمان است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن برای سنین پایین ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'غمزهٔ خونریز' و 'جگر خون' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۴

از غم عشقت جگر خون است باز
خود بپرس از دل که او چون است باز؟

هر زمان از غمزهٔ خونریز تو
بر دل من صد شبیخون است باز

تا سر زلف تو را دل جای کرد
از سرای عقل بیرون است باز

حال دل بودی پریشان پیش ازین
نی چنین درهم که اکنون است باز

از فراق تو برای درد دل
صد بلا و غصه معجون است باز

تا جگر خون کردی، ای جان، ز انتظار
روزی دل، بی‌جگر خون است باز

از برای دل ببار، ای دیده خون
زان که حال او دگرگون است باز

گر چه می‌کاهد غم تو جان و دل
لیک مهرت هر دم افزون است باز

من چو شادم از غم و تیمار تو
پس عراقی از چه محزون است باز؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.