هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر دل‌بستگی و عشق عمیق شاعر به معشوق است. او از جدایی از عقل و عشق مجنون‌وار سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که دلش تنها در آستان معشوق آرام می‌گیرد. شاعر مقایسه‌هایی مانند حلقه‌ی در و قطره‌ی خون به کار می‌برد تا ارزش عشق خود را نشان دهد و در نهایت اشاره می‌کند که با وجود هزاران تغییر، عشق او به معشوق همیشه ثابت است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'قطرهٔ خون' و 'مجنون' ممکن است نیاز به درک بیشتری از ادبیات و فرهنگ داشته باشند.

غزل شمارهٔ ۲۲۴

چو دل ز دایرهٔ عقل بی تو شد بیرون
مپرس از دلم آخر که: چون شد آن مجنون؟

دلم، که از سر سودا به هر دری می‌شد
چو حلقه بین که بمانده است بر در تو کنون

کسی که خاک درت دوست‌تر ز جان دارد
چگونه جای دگر باشدش قرار و سکون؟

دلم، که حلقه به گوش در تو شد مفروش
که هیچ قدر ندارد بهای قطرهٔ خون

چو رایگان است آب حیات در جویت
چرا بود دل مسکین چو ریگ در جیحون؟

دل عراقی اگر چه هزار گونه بگشت
ولی ز مهر تو هرگز نگشت دیگر گون
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.