هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که بر اهمیت عشق به معشوق (چه زمینی و چه الهی) تأکید دارد. شاعر مرگ در راه عشق را زندگی حقیقی و دوری از معشوق را مرگ واقعی می‌داند. او از خواننده می‌خواهد که برای رسیدن به جاودانگی، همه چیز را فدا کند و در راه عشق بمیرد. همچنین، متن به موضوعاتی مانند فنا در عشق، گذرایی دنیا و ارزش زندگی معنوی می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر شعری (مانند مرگ در راه عشق یا فدا کردن جان) ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۱

چه خوش باشد دلا کز عشق یار مهربان میری
شراب شوق او در کام و نامش در زبان میری

چو با تو شاد بنشیند ز هر چت هست برخیزی
جو از رخ پرده برگیرد به پیشش شادمان میری

چو عمر جاودان خواهی به روی او بر افشان جان
بقای سرمدی یابی چو پیشش جان فشان میری

به معنی زیستن باشد که نزد دوست جان بازی
حقیقت مردن آن باشد که دور از دوستان میری

در آن لحظه که بنماید جمال خود عجب نبود
که از حسرت سرانگشت تعجب در دهان میری

ببینی عاشقانش راکه چون در خاک و خون خسبند؟
تو نیز از عاشقی باید که اندر خون چنان میری

اگر تو زندگی خواهی دل از جان و جهان بگسل
نیابی زندگی تا تو ز بهر این و آن میری

مقام تو ورای عرش و از دون همتی خواهی
که چون دونان درین عالم ز بهر یک دو نان میری

به نوعی زندگانی کن که راحت یابی از مردن
ببین چون می‌زیی امروز، فردا آن چنان میری

اگر مشتاق جانانی چو مردی زیستی جاوید
و گر عشقی دگر داری ندانم تا چسان میری؟

بدو گر زنده‌ای، یابی ز مرگ آسایش کلی
و گر زنده به جانی تو، ضرورت جان کنان میری

عراقی، گفتنت سهل است ولیکن فعل می‌باید
و گر تو هم از آنان به مردن هم چنان میری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.