۳۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۲

سر عشقت کس تواند گفت؟ نی
در وصفت کس تواند سفت؟ نی

دیدهٔ هر کس به جاروب مژه
خاک درگاهت تواند رفت؟ نی

از گلستان جمال دلگشات
هیچ بی‌دل را گلی بشکفت؟ نی

آفتابا، در هوایت ذره‌ام
آفتاب از ذره رخ بنهفت؟ نی

حلقه بر در می‌زدم، گفتی: درآی
اندر آن بودم که غیرت گفت: نی

آخر این بخت مرا بیداریی
هیچ کس را بخت چندین خفت؟ نی

از برای تو عراقی طاق شد
از همه خوبان و با تو جفت نی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.