هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و فراق از یار خود می‌نالد و از بی‌توجهی و فراموشی او شکایت می‌کند. او از درد دوری و بیماری روحی خود می‌گوید و آرزو می‌کند که یارش از حال او بپرسد. حتی خیال یار نیز در خواب به او پاسخ می‌دهد که خود نیز از این جدایی رنج می‌برد. شاعر با اشاره به سگ کوی یار، تأکید می‌کند که حتی حیوانات نیز گاهی از حال یکدیگر می‌پرسند، اما یار او چنین توجهی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۴

نگویی باز: کای غم خوار چونی؟
همیشه با غم و تیمار چونی؟

کجایی؟ با فراقم در چه کاری؟
جدا افتاده از دلدار چونی؟

مرا دانی که بیمارم ز تیمار
نپرسی هیچ: کای بیمار چونی؟

نیاری یاد از من: کای ز غم زار
درین رنج و غم بسیار چونی؟

مرا گر چه ز غم جان بر لب آمد
نخواهی گفت: کای غم خوار چونی؟

تو گر چه بینیم غلتان به خون در
نگویی آخر: ای افگار چونی؟

سحرگه با خیالت دیده می‌گفت:
که هر شب با من بیدار چونی؟

خیالت گفت: کری نیک زارم
ز بهر تو، که هر شب زار چونی؟

سگ کویت عراقی را نگوید
شبی: کای یار من، بی یار چونی؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.