هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های دلش می‌گوید که در آن شادی جایی ندارد. او از تنهایی، ناامیدی و نداشتن یار و یاوری که او را درک کند، شکایت می‌کند. شاعر با استفاده از تصاویر مختلف مانند وادی خون‌خوار و غرق شدن در خونابه، عمق غم و اندوه خود را نشان می‌دهد. در نهایت، او آرزوی رهایی از این رنج‌ها و رسیدن به آرامش و بقا پس از فنا را دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با تصاویر شاعرانه و احساسات پیچیده، درک این شعر را برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار می‌سازد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و تنهایی ممکن است برای سنین پایین تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۳

دلی دارم، چه دل؟ محنت سرایی
که در وی خوشدلی را نیست جایی

دل مسکین چرا غمگین نباشد؟
که در عالم نیابد دل‌ربایی

تن مهجور چون رنجور نبود؟
چه تاب کوه دارد رشته تایی؟

چگونه غرق خونابه نباشم؟
که دستم می‌نگیرد آشنایی

بمیرد دل چو دلداری نبیند
بکاهد جان چون نبود جان فزایی

بنالم بلبل‌آسا چون نیابم
ز باغ دلبران بوی وفایی

فتادم باز در وادی خون خوار
نمی‌بینم رهی را رهنمایی

نه دل را در تحیر پای بندی
نه جان را جز تمنی دلگشایی

درین وادی فرو شد کاروان‌ها
که کس نشنید آواز درایی

درین ره هر نفس صد خون بریزد
نیارد خواستن کس خونبهایی

دل من چشم می‌دارد کزین ره
بیابد بهر چشمش توتیایی

روانم نیز در بسته است همت
که بگشاید در راحت سرایی

تنم هم گوش می‌دارد کزین در
به گوش جانش آید مرحبایی

تمنا می‌کند مسکین عراقی
که دریابد بقا بعد از فنایی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.