هوش مصنوعی: این متن عرفانی از عراقی، بر ضرورت ترک نفس و خودپرستی برای رسیدن به حقیقت و وحدت با معشوق (خدا) تأکید دارد. شاعر بیان می‌کند که تا زمانی که انسان به خود و تعلقاتش وابسته است، راهی به دریای عشق الهی نخواهد یافت. تنها با رها کردن خود و رسیدن به تجرد می‌توان به وصال معشوق رسید. متن همچنین از دوگانگی، ریا و جستجوی بیهوده در عالم انتقاد می‌کند و مخاطب را به درون‌نگری و پاکسازی باطن دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و نیاز به درک فلسفی و تجربه‌ی زندگی برای فهم بهتر متن، آن را برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار می‌سازد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم مانند 'ترک خود' و 'وصال معشوق' ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۰۲

درین ره گر به ترک خود بگویی
یقین گردد تو را کو تو، تو اویی

سر مویی ز تو، تا با تو باقی است
درین ره در نگنجی، گر چه مویی

کم خود گیر، تا جمله تو باشی
روان شو سوی دریا، زانکه جویی

چو با دریا گرفتی آشنایی
مجرد شو، ز سر برکش دو تویی

درین دریا گلیمت شسته گردد
اگر یک بار دست از خود بشویی

ز بهر آبرو یک رویه کن کار
که آنجا آبرو ریزد دورویی

چو با توست آنچه می‌جویی به هرجا
به هرزه گرد عالم چند پویی؟

نخستین گم کنند آنگاه جویند
تو چون چیزی نکردی گم چه جویی؟

تو را تا در درون صد خار خار است
ازین بستان گلی هرگز نبویی

پس در همچو جادویی که پیوست
میان در بسته بهر رفت و رویی

تو را رنگی ندادند از خم عشق
از آن در آرزوی رنگ و بویی

بهش نه پا درین وادی خون خوار
که ره پر سنگلاخ و تو سبویی

درین میدان همی خور زخم، چون تو
فتاده در خم چوگان چو گویی

نیابی از خم چوگان رهایی
عراقی، تا به ترک خود نگویی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.