هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و غنایی از بهاءالدین (شیخ ربانی) است که مضامینی مانند عشق، مستی معنوی، رهایی از تعلقات دنیوی، و ستایش معشوق را در بر می‌گیرد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند زلف یار، جام جم، و خیمهٔ آسمان، حالات عرفانی و شوریدگی خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مضامین عمیق عرفانی و انتزاعی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در مدح شیخ بهاء الدین زکریا ملتانی

می بیاور ساقیا، تا خویشتن را کم زنیم
کار خود چون زلف خوبان در هم و برهم زنیم

از سر مستی همه دریای هستی بر کشیم
فارغ آییم از خود و هر دو جهان را کم زنیم

بگسلیم از هم طناب خیمهٔ هفت آسمان
خیمهٔ همت ورای نیلگون طارم زنیم

لایق میدان ما چون نیست نه گوی فلک
شاید ار چوگان زلف یار خم در خم زنیم

جام کیخسرو به کف داریم پس شاید که ما
دم به دم در بزم وصل یار جام جم زنیم

چون درآید از در او، در پایش اندازیم سر
دست در زلف درازش گاه‌گاهی هم زنیم

خاک روییم از سر کویش به جاروب وفا
ور بماند گردکی، از دیده او را نم زنیم

پای چون روح‌القدس بر دیدهٔ صورت نهیم
آتشی از سوز دل در سنگر آدم زنیم

خرمن هستی به باد بی‌نیازی در دهیم
دست در فتراک صاحب همت اعظم زنیم

شیخ ربانی بهاء الحق والدین آنکه ما
بوسه بر خاک درش چون قدسیان هر دم زنیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در نعت رسول اکرم (ص)
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - ایضاله
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.