هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عراقی، بیانگر درد و رنج عشق و جدایی است. شاعر از تاریکی روزهای بدون معشوق میگوید و اینکه دلش در ایوان عشق جایی نیافت. او از بیابان عشق و ناتوانی در یافتن راه سخن میگوید و از عشق میخواهد که خرقهی عرفان را بسوزاند و از فهم شخصی دست بردارد و قصهی عشق را از عشق بیاموزد. در پایان، شاعر از عشق میخواهد که آتش درونش را بنشاند و چراغی از عشق افروزد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل
بی جمال تو، ای جهان افروز
چشم عشاق تیره بیند روز
دل به ایوان عشق بار نیافت
تا به کلی ز خود نکرد بروز
در بیابان عشق ره نبرد
خانه پرورد «لایجوز» و «یجوز»
چه بلا بود کان به من نرسید؟
زین دل جان گداز درداندوز
عشق میگویدم که: ای عاشق
چاک زن طیلسان و خرقه بسوز
دیگر از فهم خویش قصه مخوان
قصه خواهی، بیا ز ما آموز
بنشان، ای عراقی، آتش خویش
پس چراغی ز عشق ما افروز
چشم عشاق تیره بیند روز
دل به ایوان عشق بار نیافت
تا به کلی ز خود نکرد بروز
در بیابان عشق ره نبرد
خانه پرورد «لایجوز» و «یجوز»
چه بلا بود کان به من نرسید؟
زین دل جان گداز درداندوز
عشق میگویدم که: ای عاشق
چاک زن طیلسان و خرقه بسوز
دیگر از فهم خویش قصه مخوان
قصه خواهی، بیا ز ما آموز
بنشان، ای عراقی، آتش خویش
پس چراغی ز عشق ما افروز
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:مثنوی
گوهر بعدی:مثنوی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.