هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به توصیف زیبایی معشوق و تأثیر عمیق آن بر عاشق می‌پردازد. شاعر از روی معشوق، آفتاب را شرمسار و از لب او آب حیات را حاصل می‌شود توصیف می‌کند. عاشقان در تاریکی شب با خیال معشوق روشنی می‌گیرند. سرو از آرزوی قد معشوق خشک می‌شود و گیسوی معشوق مانند کمند، جان عاشقان را اسیر می‌کند. شاعر از وصل ناگهانی و بیم از دیر شدن آن می‌گوید و در پایان به عجیب بودن وصل عراقی (شاعر) اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های ادبی پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند اسارت جان عاشقان و وصل ناگهانی نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارد.

غزل

ای ز روی تو آفتاب خجل
وز لبت آب زندگی حاصل

عاشقان را خیال عارض تو
در شب تیره نور دیده و دل

زانکه روی تو را ز غایت لطف
برگ گل شرمسار و لاله خجل

ز آرزوی قد تو سرو سهی
خشک بر جای مانده پا در گل

ای لبت را اسیر آب حیات
وی رخت را غلام شمع چگل

از برای کمند گیسویت
رشتهٔ جان عاشقان مگسل

رمقی بود باقی از جانم
که تو ناگه بدو شدی واصل

وای اگر خاطرت به جانب ما
لحظه‌ای دیرتر شدی مایل

اتفاقی عجب: عراقی و وصل!
زانکه آشفته گم کند منزل
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مثنوی
گوهر بعدی:مثنوی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.