هوش مصنوعی: این متن عرفانی از مولانا بیانگر اهمیت دوست و عشق الهی است. شاعر از بی‌معنایی زندگی بدون دوست سخن می‌گوید و جسم را به مزبله تشبیه می‌کند که باید از آن رها شد تا به دیدار معشوق رسید. او بر ضرورت فدا کردن جان برای رسیدن به حقیقت تأکید دارد و شنیدن راز عاشقان را توصیه می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین معنوی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

مثنوی

هر که را نیست عیش خوش بی‌دوست
این مناجات می‌کند: کاری دوست

جان ما گوهری است بیش بها
کالبدهای ما چو مزبل‌ها

اندرین مزبله چه می‌پاییم؟
روی بنمای، تا برون آییم

گرچه از تو به بوی خرسندیم
هم به دیدارت آرزومندیم

عاشقا، راز عاشقان بشنو
هم ز بی‌دل حدیث جان بشنو

گوش کن سر این فسانه ز من
گلخنی جان توست و گلخن تن

گرچه در جان توست کان علوم
در تنت هست گلخنی ز ظلوم

آنکه در جان تو را اصول نهاد
لقب جسم تو جهول نهاد

تا تو از خویشتن برون نایی
دیدهٔ دل به دوست نگشایی

چون برون آمدی، فدا کن جان
تا ببینی مگر رخ جانان
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.