هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر وابستگی عمیق شاعر به معشوق (یا خدا) است. او خود را پرنده‌ای در بستان معشوق می‌داند که هرگز نمی‌خواهد از آستان او دور شود. شاعر از عشق و دلباختگی خود می‌گوید و اینکه تمام وجودش را فدای معشوق کرده است. او از مستی و حیرانی ناشی از این عشق سخن می‌گوید و اینکه دیگر راه بازگشت به خود را نمی‌داند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، درک شعر را برای سنین پایین دشوار می‌کند.

سر آغاز

ما مقیم آستان توایم
عندلیبان بوستان توایم

گر رویم از درت و گر نرویم
از تو گوییم و هم ز تو شنویم

چون که در دام تو گرفتاریم
از تو پروای خویش چون داریم؟

چون دم از آشنایی تو زنیم
میل بیگانگی چگونه کنیم؟

سر ما و آستانهٔ در تو
منتظر تا رویم در سر تو

تو مپندار کز در تو رویم
به سر تو، که در سر تو رویم

تا ز عشق تو جرعه‌ای خوردیم
دل بدادیم و جان فدا کردیم

تا به کوی تو راهبر گشتیم
جز تو، از هرچه بود برگشتیم

تا ز جان با غم تو پیوستیم
رخت هستی خویش بربستیم

تا ز شوق تو مست و حیرانیم
ره به هستی خود نمی‌دانیم

چون به سودای تو گرفتاریم
سر سودای خود کجا داریم؟

تاب حسن تو آتشی افروخت
دل ما را بدان بخواهد سوخت
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:غزل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.