هوش مصنوعی: متن داستانی عرفانی را روایت می‌کند که در آن یک فقیر عاشق به شهر می‌آید و در مسجد جامع نماز جمعه می‌خواند. پس از نماز، او بر منبر می‌رود و سخنان عمیق عرفانی بیان می‌کند که حتی منبر نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد و حرکت می‌کند. شیخ حاضر در مجلس به منبر تأکید می‌کند که ادب را رعایت کند و حرکت را به عاشقان واگذارد. سپس شیخ از نبودن فردی که نور مجلس است اظهار تأسف می‌کند و اشاره می‌کند که عشق موضوعی ظریف است و درک آن در تاریکی دشوار. در پایان، متن بر تأثیر عشق و شوق بر جمادات و عاشقان تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سال دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از سن 16 سالگی به بعد در افراد شکل می‌گیرد.

حکایت ماضیه

چون درآمد به شهر دوست فقیر
کرد اوصاف حسن او تقریر

اندر آمد به مسجد جامع
زو کرامات اولیا لامع

بعد از آن چون نماز جمعه بکرد
با جماعت، فقیر صاحب درد

از مصلی فراز منبر شد
مجلس عاشقان منور شد

بر زبان سری از حقیقت راند
که از آن فهم خلق عاجز ماند

گفت: کافهام اگرچه در ماند
آخر این چوب پاره می‌داند

منبر از جای خویشتن برخاست
وز زمین در هوا همی شد راست

شیخ گفتش: ادب نگه می‌دار
حرکت را به عاشقان بگذار

منبر، آنجا که بود، باز استاد
قریب پنجاه مجلسی جان داد

شیخ گفت: آنکه نور مجلس ماست
چون به مجلس نیامده است کجاست؟

مجلسم بی‌لقاش تاریک است
سخن عشق نیز باریک است

عذر دارد هرآنکه باریکی
در نیابد میان تاریکی

صحن جان را چراغ پیدا نیست
مگر آن دل شکار اینجا نیست؟

چون نیامد به مجلس عشاق
جان بدادند عاشقان ز فراق

یاد او بر زبان با برکت
چون نبخشد جماد را حرکت؟

داند آن کس کزو نشان دارد
که ز شوقش جماد جان دارد

عاشقانش چو در حدیث آیند
در و دیوار گوش بگشایند

عاشق از هجر او همی میرد
چوب منبر هوا همی گیرد

گر ندانی تو این سخن به یقین
رو سریرش به صحن مسجد بین
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مثنوی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.