هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی بیانگر عشق و اشتیاق شدید به معشوق (که می‌تواند معشوق زمینی یا الهی باشد) است. شاعر از بی‌قراری، بی‌صبری و عشق خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که راه رسیدن به او را نشان دهد. او تمام وجودش را فدای دیدار معشوق کرده و آرزوی شادی از این دیدار را دارد.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در متن برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

مثنوی

جز حدیث تو من نمی‌دانم
خامشی از سخن نمی‌دانم

در کمند غم تو پا بستم
وز می اشتیاق تو مستم

دیدهٔ ما، اگر چه بی‌نور است
لیک نزدیک بین هر دور است

ساکن است او، مگر تو بشتابی
در نیابد، مگر تو دریابی

گرچه ما خود نه مرد عشق توایم
لیک جویان درد عشق توایم

طالبان را ره طلب بگشای
راه مقصود را به ما بنمای

دل و دنیای خویش در کویت
همه دادم به دیدن رویت

یارب، این دولتم میسر باد
که به دیدار دوست گردم شاد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل
گوهر بعدی:حکایت ماضیه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.