هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از دوری و فراق معشوق شکایت می‌کند و حالات عاشقانه و دل‌تنگی خود را بیان می‌دارد. او از بی‌خبری معشوق و عدم توجه او به خود می‌نالد و اظهار می‌دارد که تمام وجودش مشغول به معشوق است و هیچ اراده‌ای جز رضای او ندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای گروه‌های سنی پایینتر دشوار باشد.

سر آغاز

مرحبا! مرحبا! نسیم صبا
خبر از دوست چیست؟ باز نما

حال ما بین درین پریشانی
باز گو تا ازو چه می‌دانی؟

این چنینم هنوز بگذارد؟
یا عزیمت بدین طرف دارد؟

گوییا تخم مهر ما کارد
یا خود از ما فراغتی دارد

سخن بی‌دلان به یاد آرد؟
یا خود او این سرود نشمارد؟

باشدش هیچ میل و رغبت ما؟
یا فراموش کرده صحبت ما؟

گوییا در دلش وفا با ماست
یا هنوزش سر جفا با ماست

خاطرش هیچ سوی ما نگرد؟
یا دگر نام بی‌دلان نبرد؟

هیچ داند که حال ما چون است؟
یا ز ما خود دلش دگرگون است؟

دوری از ما هنوز می‌جوید؟
یا ز ما خود سخن نمی‌گوید؟

از جمالش اگرچه محرومم
هر چه خواهد کند، که مظلومم

جز مرادش مرا مرادی نیست
غیر او خاطری و یادی نیست

هست جانم چنان بدو مشغول
که ندانم فراق را ز وصول

خود ندانم که در چه کارم من؟
با وی از خود خبر ندارم من

در کمندش چنان گرفتارم
که خلاصی طمع نمی‌دارم

گرچه او خود نمی‌برد نامم
تا برفت او، برفت آرامم

هرکه جانش ز روی دوست بود
میل جانش به سوی دوست بود

دیده، کو طالب جمال تو شد
باعثش قوت خیال تو شد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:غزل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.