هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از ناامیدی، حسرت، و بی‌اعتمادی به دنیا سخن می‌گوید. او از فقدان امید، بی‌اعتباری دنیا، و بی‌توجهی به تغییرات زندگی می‌نالد. همچنین، به فقر و بی‌پناهی خود اشاره کرده و از رویگردانی از دنیای مادی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است باعث سردرگمی یا تأثیرات منفی روحی شود. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و زهد نیاز به بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۱۰۶

مکش ز حسرت تیغ خودم که تاب ندارم
ز هیچ چشمهٔ دیگر امید آب ندارم

خوشم به وعدهٔ خشکی ز شیشه خانهٔ گردون
امید گوهر سیراب ازین سراب ندارم

چرا خورم غم دنیا به این دو روزه اقامت؟
چو بازگشت به این منزل خراب ندارم

در آن جهان ندهد فقر اگر نتیجه، در اینجا
همین بس است که پروای انقلاب ندارم

مبین به موی سفیدم، که همچو صبح بهاران
درین بساط به جز پرده‌های خواب ندارم

ترا که هست می از ماهتاب روی مگردان
که من ز دست تهی، روی ماهتاب ندارم

ز فکر صائب من کاینات مست و خرابند
چه شد به ظاهر اگر در قدح شراب ندارم؟
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.