هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر با زبانی غنی و تصاویر زیبا، از عشق، نیاز، و مستی معنوی سخن می‌گوید. او از معشوق می‌خواهد که از ناز و شرم بیرون آید و به او نزدیک شود. شعر همچنین به مفاهیمی مانند باده‌نوشی، خرابات، و عشق الهی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به باده‌نوشی و خرابات ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۰

دلربایانه دگر بر سر ناز آمده‌ای
از دل من چه به جا مانده که باز آمده‌ای

در بغل شیشه و در دست قدح، در بر چنگ
چشم بد دور که بسیار بساز آمده‌ای

بگذر از ناز و برون آی ز پیراهن شرم
که عجب تنگ در آغوش نیاز آمده‌ای

می بده، می بستان، دست بزن پای بکوب
به خرابات نه از بهر نماز آمده‌ای

آنقدر باش که من از سر جان برخیزم
چون به غمخانه‌ام ای بنده نواز آمده‌ای

چون نفس سوختگان می‌رسی ای باد صبا
می‌توان یافت کزان زلف دراز آمده‌ای

چون نگردد دل صائب ز تماشای تو آب؟
که به رخسارهٔ آیینه گداز آمده‌ای
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.