۳۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶

چون شیشهٔ دل نه از ستم آسمان پر است
مینای ما تهی است دل ما از آن پر است

ای عندلیب باغ محبت گل وفا
کم جو ز گلبنی که بر آن آشیان پر است

خالی است گر خم فلک از بادهٔ نشاط
غم نیست چون ز می خم پیر مغان پر است

سرو تو را به تربیت من چه احتیاج
نخل رطب فشان تو را باغبان پر است

جانی نماند لیک اگر جان طلب کنی
بهر تن ضعیف من این نیم جان پر است

هاتف به من ز جور رقیب و جفای یار
کم کن سخن که گوشم ازین داستان پر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.