هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناامیدی و درد عشق و هجران می‌گوید. او از این که چاره‌ای برای غم هجران نیافته و وصال یارش آسان نشده، شکایت دارد. همچنین از بی‌وفایی معشوق و رقیب، و ناتوانی در صبر و سکون می‌نالد. در نهایت، احساس می‌کند که هیچ راه حلی برای رهایی از این دردها وجود ندارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و درد عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۶

گفتم که چاره غم هجران شود نشد
در وصل یار مشکلم آسان شود نشد

یا از تب غمم شب هجران کشد نکشت
یا دردم از وصال تو درمان شود نشد

یا آن صنم مراد دل من دهد نداد
یا این صنم‌پرست مسلمان شود نشد

یا دل به کوی صبر و سکون ره برد نبرد
یا لحظه‌ای خموش ز افغان شود نشد

یا مدعی ز کوی تو بیرون رود نرفت
چون من اسیر محنت هجران شود نشد

یا از کمند غیر غزالم جهد نجست
یا ز الفت رقیب پشیمان شود نشد

یا از وفا نگاه به هاتف کند نکرد
یا سوی او ز مهر خرامان شود نشد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.