هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد و رنج ناشی از عشق بی‌پاسخ است. شاعر از معشوق شکایت می‌کند که چرا دردش را درمان نمی‌کند، در حالی که درمان در دست اوست. او از جفاها و بی‌توجهی‌های معشوق می‌نالد و می‌گوید که با وجود همه رنج‌ها، باز هم نمی‌تواند از دام عشق او رها شود. همچنین، شاعر به ناتوانی در تغییر تقدیر و سرنوشت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و جفای معشوق ممکن است برای نوجوانان کم‌سن‌وسال سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۴۳

گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد
دردم از توست دوا از تو چرا نتوان کرد

گر عتاب است و گر ناز کدام است آن کار
که به اغیار توان کرد و به ما نتوان کرد

من گرفتم ز خدا جور تو خواهد همه کس
لیک جور این همه با خلق خدا نتوان کرد

فلکم از تو جدا کرد و گمان می‌کردم
که به شمشیر مرا از تو جدا نتوان کرد

سر نپیچم ز کمندت به جفا آن صیدم
که توان بست مرا لیک رها نتوان کرد

جا به کویت نتوان کرد ز بیم اغیار
ور توان در دل بی‌رحم تو جا نتوان کرد

گر ز سودای تو رسوای جهان شد هاتف
چه توان کرد که تغییر قضا نتوان کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.