هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از از دست دادن عدالت و شجاعت و سخاوت افسوس میخورد و به ستایش جلال و هنر میپردازد. او از گسترش شهرت و آوازهی خود در همهجا سخن میگوید و از این که در سه سال همهی داراییاش را از دست داده است، ابراز ناراحتی میکند. سپس خوابی عجیب را تعریف میکند که در آن استر او جو میخورد و به او پیامی مرموز میدهد. شاعر از درک معنای خواب ناتوان است و از مخاطب میخواهد که آن را تفسیر کند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و درک آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات پیچیدهی شعری ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
قطعه شمارهٔ ۳۲
خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا
ای جلال تو به انواع هنر ارزانی
همه آفاق گرفت و همه اطراف گشاد
صیت مسعودی و آوازهٔ شه سلطانی
گفته باشد مگرت ملهم غیب احوالم
این که شد روز سفیدم چو شب ظلمانی
در سه سال آنچه بیندوختم از شاه و وزیر
همه بربود به یک دم فلک چوگانی
دوش در خواب چنان دید خیالم که سحر
گذر افتاد بر اصطبل شهم پنهانی
بسته بر آخور او استر من جو میخورد
تیزه افشاند به من گفت مرا میدانی
هیچ تعبیر نمیدانمش این خواب که چیست
تو بفرمای که در فهم نداری ثانی
ای جلال تو به انواع هنر ارزانی
همه آفاق گرفت و همه اطراف گشاد
صیت مسعودی و آوازهٔ شه سلطانی
گفته باشد مگرت ملهم غیب احوالم
این که شد روز سفیدم چو شب ظلمانی
در سه سال آنچه بیندوختم از شاه و وزیر
همه بربود به یک دم فلک چوگانی
دوش در خواب چنان دید خیالم که سحر
گذر افتاد بر اصطبل شهم پنهانی
بسته بر آخور او استر من جو میخورد
تیزه افشاند به من گفت مرا میدانی
هیچ تعبیر نمیدانمش این خواب که چیست
تو بفرمای که در فهم نداری ثانی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.