هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق سخن می‌گوید. شاعر از تلاش‌های بی‌ثمر برای جلب توجه معشوق و ناامیدی‌های خود می‌نالد. همچنین، به زیبایی‌های معشوق و تأثیر جادویی نگاه او اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر از بدگویی‌های دیگران درباره معشوق شکایت دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی احساسات شدید و ناامیدی هستند که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۸

به عزت نامزد شد هرکه نامد مدتی سویت
به این امید من هم چند روزی رفتم از کویت

به راه جستجویت هرکه کمتر می‌کند کوشش
نمی‌بیند دل وی جز کشش از زلف دلجویت

تو را آن یار می‌سازد که باشد قبله‌اش غیری
کند در سجده‌های سهو محراب خود ابرویت

چه میسائی رخ رغبت به پای آن که می‌داند
کف پای بت دیگر به از آئینهٔ رویت

ز دست‌آموز مرغ دیگران بازی مخور چندین
به بازی گر سری برمی‌کند از حقلهٔ مویت

سیه چشمی برو افسون و مست اکنون محال است این
که افروزد چراغی از دل وی چشم جادویت

تو را این بس که هرگز محتشم نشنید ازو حرفی
که خالی باشد از بدگوئی رخسار نیکویت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.