هوش مصنوعی:
این شعر از محتشم کاشانی، شاعر ایرانی، درباره عشق و تغییرات ناگهانی در زندگی است. شاعر از رسیدن عشق جدیدی سخن میگوید که مانند پادشاهی تازه وارد قلب او شده و جایگزین عشق قبلی شده است. او از تغییرات و تحولات درونی خود میگوید و از رسیدن لشکری جدید از عشق که همه چیز را تحت تأثیر قرار داده است. همچنین، شاعر به پایان یافتن یک فصل و شروع فصل جدیدی در زندگی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۲۲
بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید
فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید
عشق زد بر در دل نوبت سلطان دگر
کوچ کن کوچ که از صد طرف آوازه رسید
شهر دل زود بپرداز که از چار طرف
لشگری تازه برون از حد و اندازه رسید
مژده محمل مه کوکبهای میآرند
از درون رخش برون تاز که جمازه رسید
میوهٔ وصل تو آن به که گذارم به رقیب
از ریاض دگرم چون ثمر تازه رسید
ساقیا باده ز خمخانهٔ دیگر برسان
که درین بزم مرا کار به خمیازه رسید
محتشم طرح کتاب دیگر افکند مگر
کار اوراق جلالیه به شیرازه رسید
فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید
عشق زد بر در دل نوبت سلطان دگر
کوچ کن کوچ که از صد طرف آوازه رسید
شهر دل زود بپرداز که از چار طرف
لشگری تازه برون از حد و اندازه رسید
مژده محمل مه کوکبهای میآرند
از درون رخش برون تاز که جمازه رسید
میوهٔ وصل تو آن به که گذارم به رقیب
از ریاض دگرم چون ثمر تازه رسید
ساقیا باده ز خمخانهٔ دیگر برسان
که درین بزم مرا کار به خمیازه رسید
محتشم طرح کتاب دیگر افکند مگر
کار اوراق جلالیه به شیرازه رسید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.