هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس تنهایی، عشق ناکام و حسرت دوری از معشوق سخن می‌گوید. او با وجود نزدیکی به آب حیات، از تشنگی می‌میرد و با وجود می‌ وصل، از نوشیدن آن عاجز است. این شعر بیانگر درد هجران و اشتیاق به وصال است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و کنایه‌های به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارند.

شمارهٔ ۳۰

چون من کجاست بوالعجبی در بسیط خاک
آب حیات بر لب و از تشنگی هلاک

دارم ز پاک دامنی اندر محیط وصل
حال کسی که سوخته باشد ز هجر پاک

آن می که می‌دهندم و من در نمی‌کشم
ریزم اگر به خاک شود مرده نشاء ناک

در دست وصل سوزن تدبیر روز و شب
دل ز احتراز کرده نهان جیب چاک چاک

دست هوس دراز نسازم به شاخ وصل
از حسرتم اگر رگ جان بگسلد چو تاک

جامم لبالب از می وصل است و من خجل
کاب حیات ریخته خواهد شدن به خاک

بر دامنت چو گرد هوس نیست محتشم
گر بر بساط قرب نشینی چو من چه باک
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.