هوش مصنوعی: این شعر از درد هجران و عشق سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند رنج، عذر و تقصیر، ریا و صداقت، و امید به نور در تاریکی می‌پردازد. شاعر از زاهدانی انتقاد می‌کند که در ظاهر پرهیزکارند اما در باطن عیب‌هایی دارند. همچنین، به ستایش عشق و مستی معنوی پرداخته و اشاره می‌کند که حتی در تاریکی‌های زندگی، امید و نور وجود دارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۴

طبیب من ز هجر خود مرارنجور می‌دارد
مرا رنجور کرد از هجر و از خود دور می‌دارد

چو عذری هست در تقصیر طاعت می پرستان را
امام شهر گر دارد مرا معذور می‌دارد

به باطن گر ندارد زاهد خلوت نشین عیبی
چرا در خرقهٔ خود را این چنین مستور می‌دارد

اگر بینی صفائی در رخ زاهد مرو از ره
که صادق نیست صبح کاذب اما نور می‌دارد

سیه روزم ولی هستم پرستار آفتابی را
که عالم را منور در شب دی جور میدارد

طلب کن نشئه زان ساقی که بیمی چشم خوبان را
به قدر هوش ما گه مست و گه مخمور میدارد

پس از یک مردمی گر میکنی صد جور پی‌درپی
همان یک مردمی را محتشم منظور می‌دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.