هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عشق و اشتیاق شدید خود را به معشوق بیان می‌کند. او از کمال محبت و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و اشتیاق خود را به دیدار چهره‌ی او توصیف می‌کند. شاعر همچنین از دوری و فراق شکایت کرده و خود را مانند مرغی بی‌پر و بال یا غریبی دور از خانه می‌داند که مشتاق بازگشت است. او حتی از ذکر نام معشوق به عنوان شهادت سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که زبانش همواره به نام معشوق مشتاق است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۷۰

زهی ز عشق جهانی تو را به جان مشتاق
من از کمال محبت جهان جهان مشتاق

نهان ز چشم بدان صورت تو را این است
که دایمم من صورت طلب به آن مشتاق

ز دست کوته خود در هوای زلف توام
چو مرغ بی‌پر و بالی به آشیان مشتاق

به محفل دگران در هوای کوی توام
چو آن غریب که باشد به خانمان مشتاق

کنم سراغ سگت همچو کسی که بود
ز رازهای نهانی به همزبان مشتاق

عجب که ذکر تو جزء شهادتم نشود
ز بس که هست به نام خوشت زبان مشتاق

به محتشم چه فسون کرده‌ای که می‌گردد
نفس نفس به تو مایل زمان زمان مشتاق
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.