هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بی‌فایده‌بودن علم رسمی و قیل‌وقال‌های آن سخن می‌گوید و درس عشق را که سرشار از وجد و حال است، برتر می‌داند. او به رحمت الهی امید دارد و از سخنان زاهد دوری می‌کند. شاعر به عشق و وصال معتقد است و از ستم‌های معشوق شکایت می‌کند و درد هجران را با زبان حال بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۴

بگذر ز علم رسمی، که تمام قیل و قال است
من و درس عشق ای دل! که تمام وجد و حال است

ز مراحم الهی، نتوان برید امید
مشنو حدیث زاهد، که شنیدنش وبال است

طمع وصال گفتی که به کیش ما حرام است
تو بگو که خون عاشق، به کدام دین حلال است؟

به جواب دردمندان، بگشا لب ای شکرخا!
به کرشمه کن حواله، که جواب صد سوال است

غم هجر را بهائی، به تو ای بت ستمگر
به زبان حال گوید که زبان قال لال است
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.