هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و بخششهای الهی سخن میگوید. او بیان میکند که خداوند نعمتهای بسیاری از جمله عشق، زیبایی، و معنویت را به انسان ارزانی داشته است. شاعر همچنین به رابطهٔ عاشقانه با معشوق الهی اشاره میکند و تأکید مینماید که تمام هستی و موهبتهای آن از جانب خداوند به انسان بخشیده شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۲۶
حق که این روی دلستان به تو داد
پادشاهی نیکوان به تو داد
در جهان هر چه میخوهی میکن
که جهان آفرین جهان به تو داد
در جهان نیکوان بسی بودند
بنده خود را از آن میان به تو داد
دل گم گشته باز میجستم
چشم و ابروی تو نشان به تو داد
مرغ مرده است دل که صید تو نیست
به تو زنده است هر که جان به تو داد
حسن روی تو بیش از این چه کند
که دل و جان عاشقان به تو داد
آفتاب ار چه صورتش پیداست
معنی خویش در نهان به تو داد
ز آسمان تا زمین گرفت به خود
وز زمین تا به آسمان به تو داد
هر که یک روز در رکاب تو رفت
گر بدوزخ بری عنان به تو داد
بخ بخ ای دل که دوست در پیری
اینچنین دولت جوان به تو داد
روی نی، شمس غیب با تو نمود
بوسه نی، عمر جاودان به تو داد
آن حیاتی که روح زنده بدوست
از دو لعل شکر فشان به تو داد
بر در دوست سیف فرغانی
سگ درون رفت و آستان به تو داد
بر سر خوان لطف او اصحاب
مغز خوردند و استخوان به تو داد
آنکه عشقش به روح جان بخشد
دل به غیر تو و زبان به تو داد
پادشاهی نیکوان به تو داد
در جهان هر چه میخوهی میکن
که جهان آفرین جهان به تو داد
در جهان نیکوان بسی بودند
بنده خود را از آن میان به تو داد
دل گم گشته باز میجستم
چشم و ابروی تو نشان به تو داد
مرغ مرده است دل که صید تو نیست
به تو زنده است هر که جان به تو داد
حسن روی تو بیش از این چه کند
که دل و جان عاشقان به تو داد
آفتاب ار چه صورتش پیداست
معنی خویش در نهان به تو داد
ز آسمان تا زمین گرفت به خود
وز زمین تا به آسمان به تو داد
هر که یک روز در رکاب تو رفت
گر بدوزخ بری عنان به تو داد
بخ بخ ای دل که دوست در پیری
اینچنین دولت جوان به تو داد
روی نی، شمس غیب با تو نمود
بوسه نی، عمر جاودان به تو داد
آن حیاتی که روح زنده بدوست
از دو لعل شکر فشان به تو داد
بر در دوست سیف فرغانی
سگ درون رفت و آستان به تو داد
بر سر خوان لطف او اصحاب
مغز خوردند و استخوان به تو داد
آنکه عشقش به روح جان بخشد
دل به غیر تو و زبان به تو داد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.