هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد هجران و عشق نافرجام سخن می‌گوید. او از بی‌قراری دل، ناتوانی در تحمل دوری معشوق، و بی‌خبری از عاقبت عشق می‌نویسد. همچنین، شاعر به مقایسه‌ای بین خود و معشوق می‌پردازد و بیان می‌کند که عاشق واقعی بدون دیدن معشوق، زندگی را بی‌معنا می‌بیند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و عشق نافرجام نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۰

دل بی رخ خوب تو سر خویش ندارد
جان طاقت هجر تو ازین بیش ندارد

از عاقبت عشق تو اندیشه نکردم
دیوانه دل عاقبت اندیش ندارد

مه پیش تو از حسن زند لاف ولیکن
او نوش لب و غمزهٔ چون نیش ندارد

از مرهم وصل تو نصیبی نبود هیچ
آن را که ز عشق تو دل ریش ندارد

خود عاشق صاحب نظر از عمر چه بیند
چون آینهٔ روی تو در پیش ندارد

از دایرهٔ عشق دلا پای برون نه
کآن محتشم اکنون سر درویش ندارد

چون سیف هر آن کس که تو را دید به یکبار
بیگانه شد از خلق و سر خویش ندارد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.