هوش مصنوعی:
این شعر از سیف فرغانی، احساسات عاشقانه و شوریدهحالی را به تصویر میکشد. شاعر با توصیف نالههای چنگ و تأثیر عمیق آن بر روح و روان، عشق و شیفتگی خود را به معشوق بیان میکند. او از زیباییهای معشوق و تأثیرات عشق بر خود سخن میگوید و حتی حاضر نیست خاک پای معشوق را با گوهرهای گرانبها معاوضه کند. در پایان، شاعر با اشاره به نام خود به عنوان عاشق، هویت خود را با عشق گره میزند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و احساسی داشته باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۵۹
شبی از مجلس مستان برآمد نالهٔ چنگش
رسید از غایت تیزی به گوش زهره آهنگش
چو بشنودم سماع او، نگردد کم، نخواهد شد
ز چشم ژالهٔ اشک وز گوشم نالهٔ چنگش
چگونه گلستان گوید کسی آن دلستانی را
که گل با رنگ و بوی خود نموداری است از رنگش
لب شیرین آن دلبر در آغشته است پنداری
به آب چشمهٔ حیوان شکر در پستهٔ تنگش
کفی از خاک پای او به دست پادشا ندهم
وگر چون من گدایی را دهد گوهر به همسنگش
مشهر کردمی خود را چو شعر خویش در عالم
بنام عاشقی او گر از من نامدی ننگش
فغان از سیف فرغانی برآمد ناگهان گویی
به گوش عاشقان آمد سحرگه نالهٔ چنگش
رسید از غایت تیزی به گوش زهره آهنگش
چو بشنودم سماع او، نگردد کم، نخواهد شد
ز چشم ژالهٔ اشک وز گوشم نالهٔ چنگش
چگونه گلستان گوید کسی آن دلستانی را
که گل با رنگ و بوی خود نموداری است از رنگش
لب شیرین آن دلبر در آغشته است پنداری
به آب چشمهٔ حیوان شکر در پستهٔ تنگش
کفی از خاک پای او به دست پادشا ندهم
وگر چون من گدایی را دهد گوهر به همسنگش
مشهر کردمی خود را چو شعر خویش در عالم
بنام عاشقی او گر از من نامدی ننگش
فغان از سیف فرغانی برآمد ناگهان گویی
به گوش عاشقان آمد سحرگه نالهٔ چنگش
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.