هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و سوز دل خود می‌گوید و خود را به شمعی تشبیه می‌کند که از فراق یار می‌سوزد و می‌گرید. او عشق را نیرویی می‌داند که انسان را دگرگون می‌کند و حتی دانش را در برابر آن ناتوان می‌بیند. با وجود فقر، حضور دوست را غنای واقعی می‌داند و در نهایت، خود را در عشق و وفاداری پیروز می‌بیند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده‌ای مانند «از پوست برون آرد» و «هر جامه که بردوزم» درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌کند. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند سوز دل و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۷۶

از عشق دل افروزم، چون شمع همی سوزم
چون شمع همی سوزم، از عشق دل افروزم

از گریه و سوز من او فارغ و من هر شب
چون شمع ز هجر او می‌گریم و می‌سوزم

در خانه گرم هر شب از ماه بود شمعی
بی‌روی چو خورشیدت چون شب گذرد روزم

در عشق که مردم را از پوست برون آرد
از شوق شود پاره هر جامه که بردوزم

هر چند فقیرم من گر دوست مرا باشد
چون گنج غنی باشم گر مال بیندوزم

دانش نکند یاری در خدمت او کس را
من خدمت او کردن از عشق وی آموزم

چون سیف اگر باشم در صحبت آن شیرین
خسرو نزند پنجه با دولت پیروزم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.